به مناسبت سالروز قتل هولناک «امیرکبیر»
شهادت میرزاتقی خان؛ امضای شاه پای حکم درباریان
نویسنده : جواد نوائیان رودسری
منبع: رومه خراسان 20 دی 1397
میرزاتقیخان
امیرکبیر، چهره تابناک تاریخ معاصر ایران، در دورانی حساس زمام امور کشور
را به دست گرفت؛ دورانی که سرآغاز تکاپوهای استعماری در ایران بود و درایت
مردی وطندوست مانند او، میتوانست ایرانیان را به سلامت از آن پیچ تاریخی
بگذراند و مسیر اعتلای ایران را هموار کند؛ اما دریغ که حسادتها،
زیادهخواهیها و تنگ چشمیها، اجازه نداد که فرزند برومند این سرزمین
راهی را که آغاز کرده بود، به انجام برساند. شهادت مظلومانه امیرکبیر در
حمام فین کاشان، یکی از اندوهناکترین و سیاهترین اوراق تاریخ معاصر ایران
را تشکیل میدهد. وابستگی نداشتن به خاندانهای اشرافی، عزتنفس، تیزهوشی،
فصاحت بیان و وطندوستی، از ویژگیهایی بود که میشد مجموعه آن ها را در
شخصیت امیرکبیر سراغ گرفت. با این حال، هیچکدام از این ویژگیها، مانع از
فعالیت بدخواهانی که دست در دست استعمار داشتند، نشد؛ ناصرالدینشاه که در
ایام جوانی قرار داشت، تحت تأثیر سخنان درباریان و به ویژه مادرش، مهدعلیا
قرار گرفت. با وساطت میرزاآقاخان نوری که به داشتن تابعیت انگلیسی مشهور و
در همان حال، بر کرسی صدراعظمی ایران تکیه زده بود، در آن شب شوم، فرمان
قتل امیرکبیر را به امضای شاه مست از باده رساندند. پیک مرگ، تهران تا
کاشان را یکسره تاخت و نیمههای شب، با ادعای آوردن خلعت برای امیر، وی را
واداشت که برای پوشیدن آن، به حمام برود؛ حمام فین کاشان. آنجا بود که حکم
شاه را به وی ابلاغ کردند، رگهایی را که در آن عشق ایران جاری بود، زدند و
دست آخر، وقتی پیکر مردانهاش، بیرمق بر کف حمام افتاد، دستمالی در گلویش
فرو بردند و کارش را ساختند. امیرکبیر آخرین حلقه زنجیر دولتمردانی بود که
در عهد قاجار، با آرزوی نجات و تعالی ایران، بر کرسی صدارت تکیه زدند. اما
به راستی چه شد که چنین سرنوشت محنتانگیزی برای امیر و ایران رقم خورد؟
مگر صدراعظم وطن دوست چه کرده بود که خناسان، این چنین در پی قتل او
برآمدند و از هیچ اقدامی برای ضربه زدن به جایگاه وی، فروگذار نکردند؟
درباره این سایت